کد مطلب:299736 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:228

سخنرانی حضرت زهرا در بستر بیماری در محضر زنان مهاجران و انصار


در كتاب احتجاج نوشته ی طبرسی مرسلا از سوید بن غفلة و در معانی الاخبار و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید به اسناد از عبدالله بن حسن، از مادرش فاطمه دختر حسین (ع) و در امالی شیخ به سند خود از ابن عباس، و در كشف الغمه از مؤلف كتاب السقیفة، ابوبكر احمد بن عبدالعزیز جوهری از رجالش (راویانش) از عبدالله بن حسن از مادرش فاطمه دختر حسین آمده است:

هنگامی كه فاطمه ی زهرا در بستر همان بیماری كه به مرگ او منجر شد، بیفتاد و بیماری اش شدت یافت، زنان مهاجران و انصار به دیدار وی آمدند و به او گفتند با این بیماری چگونه صبح كردی ای دختر رسول خدا؟ آن حضرت سپاس خدا را به جای آورد و بر پدرش درود فرستاد و فرمود:

«در حالی شب را به صبح رساندم كه از دنیای شما بیزارم و از مردانتان خشمگین. آنان را پس از آن كه در كام خویش فرو بردم بیرونشان افكندم و پس از آن كه درباره شان تامل كردم، با ایشان دشمنی ورزیدم. پس چه زشت است شمشیر شكسته و بازیگوشی پس از آن همه جدیت و تلاش و نیزه ی سست و رأی تباه و لغزش امیال. و چه بد ذخیره ای برای خود پیشاپیش فرستادند كه مورد خشم خدایند و در عذابش جاودان مانند. بی گمان ریسمان این امر را بر گردن خود آنها افكندم و سنگینی آن را بر دوش خود آنان گذاردم و از هر سو بر آنان یورش بردم. پس نابودی و مرگ و بیماری و دوری از رحمت خداوند بر ستمگران باد!

وای بر آنان! چطور خلافت رسول خدا را از جایگاه استوار و ثابتش دور كردند؟ و


اركان نبوت و هدایت را دیگرگون ساختند؟ و از خانه ای كه محل فرود جبرئیل بود به مكانی دیگر انتقال دادند؟ و از دست كسانی كه در كارهای دنیا و آخرت آگاه تر و ماهرتر بودند گرفته، به دست دیگران سپردند؟ هشدارید كه این زیان آشكاری است. چه انگیزه ای اینان را وا می دارد تا از ابوالحسن (علی (ع)) كین كشند؟ آیا همان شمشیر زدنهایش باعث این امر شد، یا بی اعتنایی اش به مرگ و یا پایمردی ها و شجاعتهایش و یا یورشهای دلیرانه او در راه خدا؟!

به خدا سوگند اگر زمام خلافت را كه رسول خدا به دست او سپرده بود، به وی واگذر می كردید، به نرمی و سهولت آن را راه می برد و آن را به سرعت به مقصد می رساند. و سوارش را رنجور نمی كرد و آنان را به آبشخوری كه آبی زلال و گوارا و لبریز داشت، رهنمون می شد و آنان را از این آبشخور سیراب می كرد و خیر آنان را در نهان و آشكار می خواست. اگر او به خلافت رسیده بود هرگز از بیت المال سهم فراوانی برای خود برنمی گرفت و جز به قدر نیازش از مال دنیا برنمی داشت و تنها به اندازه ی آبی كه آتش تشنگی اش را فرو نشاند از آن بهره مند می شد، و به اندازه ی غذایی اندك كه گرسنگی اش را پاسخ گوید، از آن استفاده می كرد. و آنگاه برای مردم، زاهد از حریص و راستگو از دروغگو خوب آشكار می گشت.

و اگر مردم شهرها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می كردند، هرآینه درهای بركتهای آسمان و زمین را بر آنان می گشودیم. اما آنان تكذیب كردند و ما هم به سبب آن چه فراهم آورده بودند، گرفتیم و ستمگران اینان بدی های آن چه را كه گرد آورده بودند به زودی به آنان خواهد رسید و آنان نتوانند ما را به عجز آورند.

هشدارید! بیایید و بشنوید، هر چه بیشتر زندگی كنی روزگار چیزهای شگفتی به تو نشان خواهد داد. اگر به شگفت افتی پس سخن آنان شگفت است. ای كاش می دانستم به كدامین تكیه گاه، پشت داده اند؟ و بر كدامین ستون تكیه زده اند؟ و به كدامین ریسمان چنگ آویخته اند؟ و بر كدام نسلی سبقت و استیلا جسته اند؟ چه بد دوستی و چه بد خاندانی! و چه بد جانشینی است برای ستمگران. به خدا اینان دمها را به جای شهپرها گرفتند و پس ماندگان را به جای پیشتازان اختیار كردند. پس شكست و خواری گروهی را باد كه گمان می كنند كار خوبی انجام دادند! بدانید كه اینان خود تباهكارند اما نمی فهمند. وای بر آنان! پس آیا كسی كه به حق هدایت می كند سزاوارتر است كه تبعیت


شود، یا كسی كه خود راه نیافته و ابتدا باید مورد هدایت قرار گیرد. پس شما را چه می شود و چگونه داوری می كنید؟!

بدانید كه به جان خودم كه این گونه كردارها روزگار را آبستن كرده است. پس چشم به راه زمانی باشید كه نتایج شوم این كردارها نیز پدید آیند. اما بدانید كه به جای شیر، خون تازه و زهر كشنده از آن خواهید دوشید و آنگاه است كه باطلكاران زیانمند می شوند و نسلهای آینده آثار شوم پیشینیان را خواهند دانست. پس خود را برای آمدن فتنه ها آماده سازید و با دنیایتان خو گیرید! مژده باد شما را شمشیرهای برنده و حمله ی فردی ستمگر و متجاوز و از هم گسیختگی تمام كارها و استبداد از جانب ستمگران، كه غنایم شما را اندك خواهند داد و جمعتان را درو خواهند كرد. دریغا بر شما! بر سر شما چه آمده؟ به بیراهه افتاده اید و آیا من می توانم شما را به انجام كاری وادارم كه خود بدان خوش ندارید؟!»

سوید بن غفله گوید:

«زنان مهاجران و انصار پس از استماع این سخنرانی حرفهای فاطمه را برای شوهران خویش بازگفتند و گروهی از مردان آنها، به پوزشخواهی نزد فاطمه (س) آمده عرض كردند: ای سرور بانوان اگر ابوالحسن (علی (ع)) پیش از بیعت ما با ابوبكر این مطلب را گوشزد می كرد، ما جز او كس دیگر را به خلافت نمی گرفتیم، آن حضرت بدیشان فرمود:

دور شوید پس از آن كه دست از كار فرو نهادید عذرخواهی چه سودی دارد؟!»